متن و جمله خدایی.......
معلم برای سفید بودن برگ نقاشی ام تنبیهم کرد..اما من خدایی را کشیدم که میگفت دیدنی نیست!
گاهی حجم دنیای درونم از وجودت تهی میشود..
آن وقت من میمانم و تنهایی و ترسهایم..
درها دیوار و امیدهایم یک آرزوی دور از دسترس..
تنها نور توست که دلم را آرام نگاه میدارد..
پس نورت را هر روز بر دلم بتابان..
آمین
غافل از این که آرامش از رگ گردن به من نزدیک تر بود...
*****
خدایا!
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم..
بابت هر صبحی که بی سلام به تو اغاز کردم..
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم..
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم..
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم..
مرا ببخش..
متبرکم گردان به نامت
متبلورم گردان به عبادتت
متذکرم گردان به ذکرت
مرحمتم گردان به رحمتت
من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن
به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای
دل گرفته ما بین و دلگشایی کن